تيم هِس
محمد هادی جباران
هستی
سپیده بابامحمودی
درختهای بلند دانشکده فنی تهران. دوتا مهندس نفت پر از نگرانی. نگرانی از اینکه واقعا کار نفتی، کاریه که میخوایم برای بقیه عمر انجام بدیم؟ وسط پروژه ارشد و استرس، با چندتا مهره و نخ، پاییز ۹۴، هِس ( که اون موقع اسمش «مادوتا» بود.) متولد شد. وسایل ساخت زیورآلات یه روز توی خوابگاه همراه من بود، یه روز همراه هادی. از اولش برامون فقط یه تفریح بود یه فرار از واقعیت. ولی کم کم با دیدن برق توی چشمهای آدمایی که محصولی رو از ما میخریدن یا هدیه میگرفتن، کار برامون جدیتر شد. رفتیم زیر یه سقف و وسایل ساخت زیورآلات شد مهمون یه گوشه از خونمون. سخت کار کردیم. توی زمانی که همه استراحت میکردن، ما عشق ساختیم و خستگی معنایی نداشت. هِس از عشق ما متولد شده بود. رفتیم به یه خونهی یه کوچولو بزرگتر و یه اتاق شد کارگاه. شما کنارمون بودید که هِس بزرگ شد و ما آنقدر شهامت پیدا کردیم که دیگه مهندس نفت نباشیم. دو تا مهندس نفت، که یه جایی تصمیم گرفتن برن دنبال عشقشون. حاصلش شد هِس. که اگر بچه واقعی بود، الان رفته بود مدرسه. ما توی هِس قصه میفروشیم، زیورآلات بهونهست. توی نوشتن این قصهها کنارمون باشید❤
هادی – سپیده